::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
زمان جاري : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 11:21 بعد از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
شعری زیبای از ابوالحسن ورزی
تعداد بازديد : 759
mariyam
آفلاين




ارسال‌ها : 5
عضويت: 8 /8 /1396
مرورگر من
شعری زیبای از ابوالحسن ورزی

در دلم یادی از آن رخسار زیبا مانده است

پرتوی از او در این آیینه پیدا مانده است

هیچ دانی چیست این سرخی که در چشم منست؟؟

آتشی کز کاروان اشک بر جا مانده است

در نگاه گاهگاهت شعله ای دید از هوس

گر به چشم حسرتم برق تمنا مانده است

سایه ای بر جویبار اشک غلتان منست

آنچه در این باغ، از آن سرو بالا مانده است

از بهار بی نشان عشق من دارد نشان

آن گل تنها که در دامان صحرا مانده است

روزها در حسرت فردا به سر شد ای دریغ

دیگر از عمرم همین امروز و فردا مانده است

همچو سیلاب بهاران دور شیدایی گذشت

وز گذشت او همین آشوب و غوغا مانده است

گر ز رسوایی گریزی، من خود این گویم که نیست

دیگری جز من که در این شهر، رسوا مانده است؟

جز دل خلوت گزین من کجا آید بدست

آنکه با صد همنشین پیوسته تنها مانده است

دوشنبه 08 آبان 1396 - 14:31
ارسال پيام نقل قول تشکر



صفحه اصلي سايت صفحه اصلي انجمن قوانين ارتباط با ما بازگشت به بالا

Email :[email protected]

[Comment_Title] - [Comment_Message] - [Comment_Date]
X بستن تبلیغات
خرید شارژ
X بستن تبلیغات
X بستن تبلیغات